فروزان کوچولوی منفروزان کوچولوی من، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره

دختر کوچولوی من

28 , 29 ماهگی طوطی شیرین زبونمون

این روزهای بهاری برای ما پر از طراوت و تازگیه....پر از تو پر از لطافتهای دخترانه.... پر از بوسه های شیرین.. پر از خنده های تو... پر از دلهره ها پر از حرفهای به یاد ماندنی پر از شور و نشاط بچگی پر از بچیگیهای تو و مادرانه های من...... پر از شعرهای هر روز...پر از داستانها و تکرار و باز هم تکرار پر از بازی...پر از صداهای رنگی تمام اینها شده همه زندگی من... هر روز من پر شده از با تو بودن... با تو و بچگیهای تو با تو و نشاط تو...شور و شوق تو.... همه اونها شده زندگی من. حتی نق نق های بی دلیل تو ....  پافشاری برای خواسته هایت به من می گوید بزرگتر از آنی که من تو را مجبور به کاری کنم... ترس از تاریکی مرا یاد کودک...
21 خرداد 1395

دختر کوچولوی من داره خانم میشه!!

بای بای پوشک فروزان کوچولوی من دیگه داره خانم میشه!!!! از اوایل خرداد که فروزان توی 2 سال و5 ماهگی رفته بود تصمیم گرفتم دیگه پوشکش نکنم و این مرحله مهم رو هم سپری کنه. خیلی خوب بود و راحت تر از اونی که فکر میکردم باهاش کنار اومد. روز اول با بازی و جایزه هایی که میگرفت سپری شد. از روز دوم خودش نیازش به دستشویی رو اعلام میکرد و خیلی پیشرفتش چشمگیر بود. خداروشکر که در زمان مناسبش این کارو کردیم و هم خودش و من اذیت نشدیم. ...
7 خرداد 1395

نوروز 95

امسال سومین نوروزی بود که دختر گلم کنارمون بود و مثل دو سال قبل لحظه تحویل سال خواب بود . دلم نیومد بیدارش کنم. فروزان لحظه تحویل سال( انگار داره توی خواب دعا میخونه) روز اول عید رفتیم خونه باباجیشون.حسابی دوروبرش شلوغ بود و کلی خوش گذروند...... عاشق ماهی های قرمزی بود که باباش براش خریده بود تا بندازن توی حوض.... سفره هفت سین رو کاملا درک میکرد و با هم اونو چیدیم.....   البته سیب سفره همون روز اول گاز زده شد. سماقها و سکه ها پاشیده شد. سمنوها انگشت انگشت شد(لازم به ذکره بگم که خانم خانما اصلا تا قبل این به سمنو لب نمیزد وحالا سمنو سفره میخورد و میگفت خوشمزه است )و اون حاجی فیروز زیبا رو فروزان از مهد اورد...
4 خرداد 1395
1